EN fa

پنل سوم و چهارم همایش مسائل اجتماعی زندگی دانشگاهی

 | تاریخ ارسال: 1402/2/21 | 
به گزارش روابط عمومی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، پنل سوم و چهارم همایش راهبردمحور مسائل اجتماعی زندگی دانشگاهی روز سه‌شنبه ۱۹ اردیبهشت‌ با سخنرانی دکتر رضا مهدی،دکتر رضا صمیم، دکتر هادی مرجائی، دکتر ابراهیم حاجیانی، دکتر اصغر ایزدی جیران، دکتر محمدرضا کلاهی، دکتر حامد طاهری‌کیا، دکتر صدرا خسروی، دکتر فرشید یزدانی، دکتر ندا ملکی و دکتر لیلا فلاحتی به همت مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
   

 
پنل سوم
سومین پنل از همایش راهبردمحور مسائل اجتماعی زندگی دانشگاهی با عنوان «توصیف و تبیین وضعیت مسائل اجتماعی در محیط دانشگاه»‌ با سخنرانی دکتر رضا مهدی، دکتر رضا صمیم، دکتر هادی مرجائی، دکتر ابراهیم حاجیانی و دکتر اصغر ایزدی جیران برگزار شد.
 
 
دکتر رضا مهدی عضو هیئت‌علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، با موضوع «کیفیت زندگی دانشگاهی دانشجویان» به سخنرانی پرداخت و افزود: بحث بنده درباره کیفیت زندگی دانشجویی به پژوهشی برمی‌گردد که چند سال قبل در دانشگاه‌های دولتی شهر تهران انجام دادم، اما چون تجربه معاونت هم داشته‌ام، به‌صورت عملی دیده‌ام که چقدر دانشجویان ما دغدغه دارند و از آن هم غفلت شده است. درباره مفهوم کیفیت زندگی دانشگاهی لازم است بگویم که مراد همان وضعیتی است که یک دانشجو در زندگی داخل و خارج دانشگاه دارد و اجزای تشکیل‌دهنده آن آموزش، پژوهش، رفت‌وآمدها و دسترسی‌ها، اسکان، هزینه‌های کلی زندگی یک دانشجو، تغذیه، روابط بین استاد و دانشجو، تفریح و نشاط آنها، روابط خانوادگی، رشد فردی، آینده شغلی و... هستند. مخصوصاً امروز بسیاری از دانشجویان در مورد آینده شغلی و اقتصادی خودشان ابهام دارند.

او با بیان اینکه کیفیت زندگی دانشجویان علامتی از میزان رضایت آنها از زندگی و زیست دانشجویی است و اگر چنین چیزی را ارزیابی کنیم، به‌راحتی متوجه می‌‌شویم آیا آنها رضایت دارند یا خیر و این عاملی مهم برای سیاست‌گذاری در آموزش، پژوهش، رفاه و... است افزود: برخی فکر می‌کنند رضایت دانشجو چه ربطی به آموزش و پژوهش دارد، اما در مطالعات متعدد ثابت شده که رضایت دانشجو و ارتقای کیفیت زندگی‌اش دو پیامد بسیار مثبت دارد که یکی ارتقای کیفیت یادگیری است. کسی که در زندگی از حداقل‌ها بهره‌مند است، قطعاً ذهنش او را برای یادگیری بیشتر یاری می‌کند. مورد دوم بهبود کیفیت نظام دانشگاهی و در رأس آن آموزش و پژوهش است. به عبارتی، دانشجو هم عامل ارتقای کیفیت و هم تأثیرپذیر از کیفیت است و دانشگاه بی‌کیفیت هم به دانشجو آسیب می‌زند و مسلماً دانشجوی باکیفیت هم باعث ارتقای دانشگاه می‌شود.

به گفته این استاد دانشگاه، آنچه اثبات شده و می‌توان بر آن تأکید کرد این است که یادگیری دانشجوی راضی بهتر است و این دانشجو در میان همسالان خود انرژی بیشتری را ایجاد کرده و در دوران پس از تحصیل هم موفق‌تر خواهد بود. در خانواده هم اگر فرزندی تربیت کنید که از زندگی و اطرافیان راضی باشد و کیفیت زندگی در آن خانواده محقق شده باشد، قطعاً او انرژی بیشتری را برای خانواده تولید می‌‌کند و آینده موفق‌تری خواهد داشت؛ بنابراین از طریق افزایش کیفیت زندگی دانشجویی می‌تواند آینده جامعه را تضمین کرد.

دکتر مهدی گفت: نظریه «تسری و جریان سرریز رضایت و نارضایتی‌ها» نظریه‌ای است که بنده در دانشگاه‌ها به‌خوبی آن را لمس کرده‌ام و معتقدم هم در دانشگاه و هم در روابط دانشگاه و جامعه حاکم است؛ بدین معنا که وقتی دانشجو در حوزه آموزش ناراضی است آن را به سایر حوزه‌ها و مخصوصاً جامعه سرریز می‌کند. در درون خانواده هم وقتی نارضایتی باشد این نارضایتی به دانشگاه هم سرایت می‌کند. دانشجویی که خانواده‌اش در تأمین مسکن، تغذیه و رفاه مشکل دارند، با چه زبانی باید او را به یادگیری، تحصیل و رفتار خوب راضی کنیم؟ این امر نشان می‌دهد که اگر می‌خواهیم کیفیت زندگی دانشجویان را لحاظ کنیم، باید ابعادی فراتر از دانشگاه و حتی ابعاد حکمرانی را در نظر بگیریم، چون دانشجو قشری آرمان‌خواه است و کشورها را مقایسه می‌کند و هر جا نقصی را در حکمرانی مشاهده کند، آن را به دانشگاه و کلاس درس هم سرریز می‌کند.

او با بیان اینکه پژوهش نشان داده که کیفیت زندگی دانشجویان به طور معناداری کمتر از حد متوسط است و دانشجویان از کیفیت زندگی تحصیلی خود رضایت ندارند و این امر تبعاتی خواهد داشت عنوان کرد: همچنین، روابط فرهنگی، محل زندگی و اوقات فراغت از مؤلفه‌های اصلی افزایش‌دهنده کیفیت زندگی بوده و رضایت دانشجویان با اختلاف معناداری در این موارد قابل مشاهده بوده است. مؤلفه‌هایی همانند امکانات حمل‌ونقل، خدمات ورزشی و رفاهی، سلامت جسمی و فردی و امکانات درمانی دانشگاه‌ها و وضعیت غذای دانشگاه‌ها نیز از جمله موجبات نارضایتی آنها بوده است. دسترسی‌ها هم به لحاظ مسافت و هم هزینه مسئله مهمی برای دانشجویان است. سلامت جسمی و امکانات درمانی دانشگاه‌ها هم در چند سال گذشته تغییری نکرده است.

دکتر مهدی با بیان اینکه یکی از عوامل اصلی ناراحتی و برخی مواقع نارضایتی و حتی اعتصاب دانشجویان کیفیت غذای دانشگاه است و بخش زیادی از وقت دانشگاه‌ها صرف همین مسئله می‌شود و همیشه هم در این زمینه مشکل وجود داشته است ادامه داد: چند سال قبل و در زمان آقای دکتر نوبخت، جلسه‌ای در سازمان برنامه‌وبودجه داشتیم و گفتیم مگر دانشجویان چقدر غذا می‌خورند؟ پس بهتر است که تمام هزینه‌های غذایی آنها را به نحو احسن تأمین کنیم تا میزان نارضایتی کمتر شود. یکی دیگر از کاهنده‌های کیفیت زندگی دانشجویی، نیز وضعیت شغلی آینده آنهاست. الان یکی از مسائل مهم ما این است که دانشجویان می‌گویند حتی اگر از دوره دانشجویی شغلی به دست بیاوریم و کار کنیم، با وضعیت بد اقتصادی و تورم کنونی زندگی ما به‌خوبی نمی‌گذرد.

او افزود: یک نتیجه جالب که می‌تواند برای سیاست‌گذاران مناسب باشد این است که بنده بومی و غیربومی بودن دانشجویان را بررسی کردم و متوجه شدم که دانشجویان غیربومی احساس رضایت بیشتری از زندگی دانشجویی در تهران دارند، درحالی‌که شاید در نگاه اول ممکن است عده‌ای گمان کنند که این روند باید برعکس باشد و دانشجویان بومی رضایت بیشتری داشته باشند. البته یکی از دلایل می‌تواند این باشد که امکانات رفاهی تهران بهتر از شهرستان‌هاست.

دکتر مهدی در پایان تأکید کرد: پس وقتی کیفیت زندگی دانشجویی و دانشگاهی پایین است، یکی از تأثیرات اصلی آن بر یادگیری دانشجویان است و به همان نسبت رفتار و عملش تغییر می‌کند. در این شرایط دانشجو کنش و واکنش بسیار ضعیفی دارد و با دوستان خود چندان مراوده نخواهد داشت. مسئله بعدی موفقیت فرد و جامعه است. وقتی دانشجو راضی باشد، قطعاً فعال‌تر خواهد بود، اما اگر چنین چیزی فراهم نباشد، در دوره تحصیل کم‌کاری و ناامیدی خواهد داشت و این امر جامعه و فرد را دچار مشکل می‌کند. این امر اثبات شده است و جای شک و شبهه‌ای وجود ندارد.


 

دکتر رضا صمیم، استادیار مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با موضوع «تولید فرهنگی دانشجویان در مقام سازوکاری برای تجربه آزادی در دانشگاه» به سخنرانی پرداخت و گفت: در چارچوب تفکر انتقادی، تولید فرهنگی فراهم‌کننده امکان تجربه آزادی است. در حقیقت با تولید، چیزی به طبیعتی اضافه می‌کنیم که در رابطه سلطه‌گرانه با ما قرار گرفته است و به‌محض اینکه چیزی را به طبیعت اضافه می‌کنیم، رابطه سلطه‌گرایانه طبیعت را کم می‌کنیم و این به معنای آزادی است. در اینجا آزادی به معنای رهاشدن از قید و بندهایی است که پیش از ما وجود دارد و این آزادی ما با تلاش حاصل می‌شود. آنچه بیشتر مدنظر بنده است تولید غیرمادی و ذهنی و معنوی است. البته این مقداری مناقشه‌برانگیز است که تولید معنوی که اسم آن را تولید فرهنگی می‌نامیم، امکان بیشتری را برای آزادی فراهم می‌کند.

او ادامه داد: پیش‌فرض بنده این است که با تولید ذهنی و معنوی، چیزی به طبیعت می‌‌دهیم که در واقع طبیعت ندارد و به همین دلیل می‌توانیم فاصله خود را از طبیعت بیشتر کنیم، چون در طبیعت امر ذهنی وجود ندارد و ما با اضافه‌کردن امر معنوی، طبیعت را به تسخیر خود درمی‌آوریم. جلوه بارز تولید ذهنی، تولید نمادهای متمایزکننده است؛ بنابراین هر جا دیدید که میزان نمادهای متمایزکننده زیاد است، نشانه‌ای برای آزادی در آن مکان به شکل ملموس‌تر و گسترده‌تر است. برای مثال برخی از طرح‌هایی که به یونیفرم شدن پوشش در محیط درسی اشاره دارند نشان‌دهنده این است که تعدد و تکثر برتابیده نمی‌شود، چون قطعاً تعدد پوشش برهم‌زننده نظم نیست.

دکتر صمیم افزود: دانشگاه به‌عنوان اولین عرصه‌ای که این امکان را به دانشجو می‌دهد که از قید و بندهای مدرسه و خانواده رها شود از عرصه‌های استراتژیک تجربه آزادی در همه جوامع و مخصوصاً جامعه ماست که مدرسه و خانواده، قوانین کنترل‌گر جدی برای فرزندان خود دارند؛ لذا خاطره دانشگاه رفتن و در دانشگاه بودن، شکلی از خاطره آزاد بودن است؛ اما مسئله اساسی زمانی آغاز می‌شود که این ظرفیت ماهوی نهاد دانشگاه برای سیاست‌گذار به‌مثابه یک مخاطره جدی جلوه‌گر می‌شود؛ بنابراین سیاست‌گذار می‌‌گوید برای فرار از آنارشی که ممکن است دانشگاه در این تجربه آزادی ایجاد کند باید طرح‌هایی برای محدودکردن عرصه دانشگاه وجود داشته باشد. چند سال قبل طرحی با عنوان احیای انجمن اولیا و مربیان در دانشگاه وجود داشت که به معنای تبدیل‌کردن دانشگاه به نهادی همانند مدرسه بود.

عضو هیئت‌علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی ادامه داد: وقتی دانشجو وارد دانشگاه می‌شود دو عرصه متفاوت را پیش روی خود می‌بیند که یکی کلاس درس، آزمایشگاه و کتابخانه است که از وی می‌خواهد یک دانشجوی درس‌خوان و منضبط باشد و دیگری جمع‌های غیر رسمی و دوستانه و تشکل‌های دانشجویی و حتی خوابگاه است که دانشجو می‌تواند پیوندهای آزادانه را متفاوت از قبل از دوره دانشگاه تجربه کند. نظام دانشگاهی در ایران همه انرژی خود را صرف حمایت حقوقی و مادی از بخش اول می‌کند تا دانشجو درس‌خوان و منضبط باشد.

او افزود: البته بنده معتقد نیستم دانشجوی درس‌خوان بد است، اما یک پارادوکس وجود دارد، چراکه بخش دوم یعنی تشکل‌ها و روابط بدون کنترل‌گری نهاد سیاست‌گذاری عموماً از حمایت بهره‌مند نیستند، درحالی‌که باید برای معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، این عرصه دوم هم مهم باشد، اما در بسیاری از موارد، معاونت‌های فرهنگی، خود را معطوف به امر آموزش می‌کنند و برای آنها هم کلاس درس و کتابخانه و سوژه منضبط مهم است و عرصه فعالیت‌های غیررسمی تبدیل به عرصه آسیب می‌شود، چون نهاد سیاست‌گذار، آنجا را به رسمیت نمی‌شناسد؛ بنابراین هرچه آن فضا محدودتر شود و کمتر مورد حمایت قرار گیرد، فضای اول هم دچار چالش و مشکل می‌شود.

او ادامه داد: البته وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در ایران در همه دوره‌ها، همه فعالیت‌های غیررسمی را به‌عنوان آسیب تلقی نکرده است؛ بلکه برای مثال در بازه زمانی ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ چنین نگاهی وجود نداشت. در نتیجه فعالیت‌های بخش اول یعنی درس‌خوانی دانشجویان بیشتر شده است از جمله دانشجویان پلی‌تکنیک در این دوران بیشترین فعالیت را در جمع‌های فرهنگی و غیررسمی دارند و وقت زیادی را برای عضویت در شورای صنفی صرف می‌کردند. در نتیجه حین تحصیل و پس از تحصیل موفق‌تر بوده‌اند.

دکتر صمیم گفت: بنابراین تا چه زمانی می‌‌خواهیم اثرگذاری مثبت فعالیت‌های فرهنگی بر کاهش آسیب‌ها و بالارفتن انگیزه تحصیلی دانشجویان را انکار کنیم، چون اگر این تعارض حل نشود، آسیب‌هایی همانند ازخودبیگانگی تحصیلی، انزوا، بی‌انگیزگی برای خلاقیت و نوآوری، از نتایج دوری دانشجویان از محیط فرهنگی است؛ بنابراین معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم باید از آزادی دانشجویان در دانشگاه‌ها در مقابل نهادهایی که می‌خواهند این امکان تجربه را کم کنند حمایت حقوقی کند و امیدوارم آقای دکتر کلانتری این نکته مهم را در نظر بگیرند. البته در بسیاری از مواقع حمایت‌های حقوقی صورت می‌گیرد، اما کافی نیست.


 
دکتر سیدهادی مرجائی، عضو هیئت‌علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، با موضوع «وضعیت سرمایه اجتماعی دانشجویان در دانشگاه‌های وزارت علوم، تحقیقات و فناوری» به سخنرانی پرداخت.بحث سرمایه اجتماعی موضوعی جدید نیست و کارهای زیادی در این مورد از منظر علمی و پژوهشی صورت گرفته است. نشانگرهای مختلفی برای بحث سرمایه اجتماعی مخصوصاً برای مطالعات دانشگاهی می‌‌توان در نظر گرفت که از جمله آنها فعالیت در شبکه‌های دانشجویی، اعتماد میان‌فردی به استادان و دوستان، اعتماد نهادی به دانشگاه یا منابع کسب خبر، تعهدات اخلاقی و پایبندی به هنجارها، ارتباط دانشجو و ساختار دانشکده، ارتباط دانشجو و فضای آکادمیک شبکه‌سازی در دانشگاه، احساس امنیت و حمایت اجتماعی، امید نسبت به آینده و پیوند با اعضای خانواده از ابعادی هستند که می‌توان سرمایه اجتماعی را مورد کنکاش قرار داد.

او با بیان اینکه سرمایه فرهنگی را نیز می‌توان از ابعادی همانند سرمایه‌گذاری فرهنگی، تعاملات فرهنگی در فضای مجازی، دانش فرهنگی، قابلیت‌های فرهنگی و هنری و قابلیت‌های ورزشی مورد کنکاش قرار داد عنوان کرد: مسئله مهم در دانشگاه‌ها این است که بررسی‌های اخیر درباره سرمایه فرهنگی در میان دانشجویان نشان می‌دهد این سرمایه در دوازده سال گذشته روبه‌زوال بوده و این مسئله‌ای نگران‌کننده است که بر توسعه ایران و وضعیت دانشجویی در کشور تأثیر منفی خواهد گذاشت. بنده تا چند روز قبل از این سمینار به نظرم می‌رسید که در حال ازدست‌دادن سرمایه اجتماعی هستیم اما وقتی بررسی کردم، به این نتیجه رسیدم که اگر از ساحت عمومی نگاه کنیم نسل جوان، به شکل‌هایی در حال پیدا کردن هم هستند و نسبت به همدیگر اعتماد دارند و همبستگی اجتماعی جدیدی در بدنه جامعه جوانان کشور در حال شکل‌گیری است.

این استاد دانشگاه بیان کرد: لذا ما با دو ساحت از سرمایه اجتماعی مواجه هستیم که یکی سرمایه به شکل سنتی است که در حال زوال است اما سرمایه اجتماعی نسل جدید در حال افزایش است و مشارکت اجتماعی بیشتری را رقم می‌زند بنابراین بنده به‌عنوان محقق معتقدم باید از ساحت‌های مختلف سرمایه اجتماعی از جمله سرمایه اجتماعی بین‌نسلی صحبت کنیم. اگر این فرض درست باشد که به لحاظ پیوند اجتماعی نسل جدید در حال نشو و نما هستیم در نتیجه کار محققان باید شکلی عمیق‌تر به خود بگیرد؛ لذا بنده به جامعه به‌عنوان جامعه‌ای در حال حیات و امیدواری به آینده نگاه می‌کنم.

به گفته دکتر مرجائی، یکی از آثاری که جنگ‌ها روی کشورها می‌گذارد آثار طولانی‌مدت آن است و گاهی سی تا چهل سال، یک کشور را به اغما می‌برد مخصوصاً آن نسلی که آسیب‌های جنگ هشت‌ساله را به شکل مستقیم دیده‌اند تأثیر زیادی از آن گرفته‌اند؛ اما نسل دهه نود، کسانی هستند که سایه جنگ تقریباً از روی آنها کنار رفته است و ما با نسلی روبه‌رو هستیم که خودشان را خارج از اِلِمان‌های جنگ تعریف می‌کنند و به همین دلیل ما شگفت‌زده هستیم که چرا اینها پیرو ایدئولوژی رسمی نیستند و نحوه پویش آنها متفاوت است و هویتی جداگانه برای خودشان دارند.

او ادامه داد: ما در تحقیقات خود حدود سه هزار نمونه از یازده دانشگاه مورد بررسی قرار دادیم و از مهم‌ترین نکاتی که در این مطالعات می‌توانیم ببینیم مسائلی همانند عضویت در نهادها و شبکه‌سازی به‌عنوان محوری‌ترین مسائل مرتبط با سرمایه اجتماعی است. طبق بررسی‌ها تا چند سال گذشته در این زمینه در وضعیت مناسبی نبودیم و حدود نود درصد دانشجویان ما اساساً وارد این نهادها و شبکه‌سازی‌ها نمی‌شدند. در مورد مسائلی نظیر اعتماد به دوستان و پیوندهای خانوادگی، این رقم به بالای پنجاه و شصت درصد می‌رسید. در مجموع میانگین نمرات دانشجویی ما در زمینه سرمایه اجتماعی و فرهنگی، چهل درصد را نشان می‌دهد و این میانگین خوبی نیست؛ چراکه میانگین دانشجویان دانشگاه میسور هند، چهل و هشت درصد بود. البته میزان امید در میان دانشجویان دانشگاه‌های هند خیلی بالاتر است.

او افزود: ما مطالعه‌ای هم در زمینه مشارکت دانشجویان در نهادهای فرهنگی در دانشگاه‌های ‌تهران، امیرکبیر و الزهرا (س) در سال‌های ۸۳ و ۹۵ داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که این میانگین از ۵۸ درصد به ۳۴ درصد رسیده است. یکی از سؤالات مربوط به همدلی و روحیه جمعی در میان دانشجویان این دانشگاه‌ها بود که در سال ۸۳ این آمار بالا بوده؛ اما در سال ۹۵ این آمار کاهشی محسوس داشته است. سؤالی که وجود دارد این است که دانشگاه چگونه می‌‌تواند در بازتولید سرمایه فرهنگی و اجتماعی تأثیر بگذارد؟ یکی از موارد، اصلاح سیاست‌ها و چهارچوب‌های جامعه‌پذیری دانشگاهی است. برخی معتقدند دانشگاه، امتداد دولت است و در نتیجه در اینجا باید یک جامعه‌پذیری رسمی را شاهد باشیم؛ اما واقعیت این است که دانشگاه امتداد جامعه، خانواده، دانش و هنجارهای علم هم هست. همه این موارد ابتدا روی فرد و سپس بر نهاد بار می‌شود؛ بنابراین فرد به‌عنوان دانشجو باید بتواند این همه توقع و انتظار را به تعادل برساند.

به گفته دکتر مرجائی، اینجاست که در ساختارهای اصلاح شده جامعه‌پذیری، بر بصیرت فردی تأکید می‌شود. در واقع آزادی قدرتی به انسان می‌‌دهد که از دل آن تولید فرهنگ و ایده کند. این تولید در بصیرت فرهنگی اتفاق می‌افتد؛ یعنی ابتدا برای فردیتِ فرد، ارزش قائل شده و وی را انسانی بدانیم که قدرت تمایز دارد. اگر این قابلیت را به فرد کنشگر دانشگاهی ندهیم وی را صاحب بصیرت ندانسته‌ایم و در نتیجه مکانیزم جامعه‌پذیری به‌خوبی عمل نمی‌کند. البته نسل جدید، نوعی از خودرهایی و تمایز را برای خود تعریف کرده است و از ما طلب می‌کند که بپذیریم وی قدرت انتخاب دارد درحالی‌که ما به میزان زیادی به آنها می‌گوییم که خودشان را با ما تطبیق دهند. معتقدم این جای نگرانی ندارد؛ بلکه جای امیدواری دارد که این نسل، تکلیف خودش با زندگی را مشخص می‌کند؛ لذا جامعه‌پذیری باید هنجارها و ارزش‌های زندگی جمعی و ایدئولوژی را به‌گونه‌ای القا کند که اجازه دهیم دانشجو خود انتخاب‌گر باشد.

این محقق بیان کرد: بنده ده سال تجربه زندگی در هند داشته‌ام و برایم بسیار جالب بود. یکبار در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی سؤال کردند که چه برایمان به‌عنوان سوغات آورده‌ای؟ گفتم یک جمله را سوغات آورده‌ام که «هند به تنوع، بله گفته و آن را پذیرفته است؛ اما در ایران به تنوع نه گفته و دنبال یکسان‌سازی در همه نهادها بوده‌ایم» لذا جرئت این را نداشته‌ایم که از این پیچ تاریخی به‌خوبی عبور کنیم. این امر باعث ارتقای سرمایه فرهنگی در میان دانشجویان هم می‌‌شود. راهبرد دیگر احیای شبکه‌های اجتماعی و فرهنگی است.

او یادآور شد: واقعیت امر این است که باید به حلقه‌های کاری و همکاری گروهی اهمیت بیشتری دهیم؛ چراکه تحقیقات نشان می‌دهد نبود این تعاملات از جمله موانع رشد سرمایه اجتماعی است و در نتیجه آدم‌های غیراجتماعی تربیت می‌کنیم که از خطرناک‌ترین آدم‌ها هستند و مثلاً وقتی آن اشخاص، مدیر شوند هیچ نوعی از خیر جمعی را در نظر ندارند و به همین دلیل است که برخی مدیران ما به‌راحتی اختلاس می‌کنند درحالی‌که در جوامع غربی، مهارهای درونی، اجازه چنین کاری را نمی‌دهد و مهار اجتماعی نیز وجود دارد این هم نکته‌ای است که باید در کشور خودمان در نظر داشته باشیم.




 
دکتر ابراهیم حاجیانی در بخش دیگری از این نشست با موضوع «چالش‌های هویتی و قومی دانشگاهیان» سخن گفت و افزود: سؤال این است که آیا می‌توانیم دلخوش به انسجام فرهنگی در دانشجویان با یکدیگر و با نظام فرهنگی باشیم؟

او با اشاره به تأثیر تحولات اخیر روی انسجام فرهنگی در دانشجویان با یکدیگر گفت: تأثیرات این چندماهه به‌اندازه چند دهه بوده است و مهم است که بدانیم تحولات ماه‌های اخیر روی دانشگاهیان چه بوده است. من معتقدم نمی‌توان دانشگاهیان را در این باره از جامعه جدا کرد. این واقعه ویژگی‌هایی داشت که ما را وادار می‌کند تأثیرات آن را بررسی کنیم؛ چون جنس این تحولات فرهنگی بوده و باعث تغییرات فرهنگی هم در مقوله هویت شده است.

او افزود: جنس حادثه عاطفی و احساسی بوده و از این منظر روی جامعه ایرانی تأثیر گذاشته است و از سوی دیگر زن بودن، کرد بودن و اهل‌سنت بودن مهسای امینی نیز این تأثیرات را بیشتر کرده است. پس ما ظاهراً با پدیده‌ای روبرو هستیم که خاستگاه قومی داشته است. پیش‌ازاین نیز در برخی از دانشکده‌های دانشگاه تهران و علامه طباطبایی ما شاهد تحولات قومیتی بوده‌ایم.

دکتر حاجیانی با بیان اینکه فرض من این است که جریان پیش‌آمده تأثیر اساسی در کاهش مرزبندی‌های قومی در دانشگاه‌ها ما داشته و بخش زیادی از گسست‌های فرهنگی از جمله قومی  و مذهبی تضعیف شده و انسجام جامعه ایرانی بیشتر شده گفت: این حادثه شکل جدیدی از سرمایه انسانی را خلق کرد و آن را تقویت کرده و مرزبندی‌ها و گسست‌ها را تضعیف کرده است.

این محقق گفت: شهروندان ما بعد از مرگ مهسا امینی نسبت به مطالبات اهل‌سنت به دلیل غلبه خوانش مرکز محوری، و شیعه محوری حساس‌تر شدند و به طور مثال نسبت به مسائل کم‌آبی یا مسئله زنان در سیستان و بلوچستان نگرانی بیشتری پیدا کردند. پس این اتفاق باعث شد ذات و هویت ایرانی که تنها معطوف به مذهب و زبان فارسی نیست تقویت شد، ایرانی‌ها همواره دنبال به اهتزاز درآوردن پرچم بوده و هویت‌خواهی، مظلوم دوستی و انسان‌دوستی‌شان از گذشته تاکنون وجود داشته و بنابراین این هویت در ماجرای مهسا امینی تقویت شد و مهسا به ما دوباره هشدار داد که ما یک جامعه بزرگ ایرانی هستیم و احساس هم سرنوشتی می‌کنیم و هم قدم هستیم.

دکتر حاجیانی گفت: ما در جریان مهسا احیای امر ملی را می‌بینیم و مرزها متداخل شد و همگرایی دانشجویان با یکدیگر تقویت شد. ما در این جریان برکت زیادی را دیدیم. استیصال جامعه ایرانی زدوده شد و اشتیاق برای تغییر به وجود آمد و شعارهایی چون از زاهدان تا تهران مطرح شد. تبریزی‌ها حتی در حمایت از کردها برخاستند.


 
دکتر اصغر ایزدی جیران نیز در بخش پایانی این نشست با اشاره به موضوع سخنرانی خود نژادگرایی فرهنگی مطالعه‌ای مردم‌نگارانه در دانشگاه‌های تهران گفت:  در اینجا نژاد به‌مثابه فرهنگ در نظر گرفته می‌شود. من مفهوم نژادگرایی فرهنگی را در بافت دانشگاهی بررسی کردم و این پژوهش انعکاسی از زندگی من و دانشجویانم است. 

او با بیان اینکه تعلق قومیتی در دانشگاه دانشجو را تبدیل به فرودست می‌کند؛ اما تعلق هویتی عادت‌واره‌های مشخصی را برای او شکل می‌کند گفت: در این میان مهم‌ترین مانع زبان است که آن را تبدیل به ابزاری برای کسب قدرت می‌کند؛ یعنی کسانی که نمی‌توانند؛ مانند دانشجوی تهرانی فارسی حرف بزنند از کلاس‌های درس کنار می‌کشند. در این نظام دانشجوی مطلوب کسی است که شایستگی خود را در زبان علمی نشان دهد و اساساً تسلط نداشتن به زبان فارسی باعث منزوی شدن دانشجوی غیرفارس می‌شود.

او با اشاره به نمایش آشنا یا خودی بودن توسط دانشجوی غیرفارس افزود: زبان بدن، لباس و وضع عاطفی باعث می‌شود دانشجویان غیرفارس نتوانند از ارتباط بین استادان و دانشجویان فارس سر دربیاورند و به همین دلیل رفتار آنها ممکن است زمخت و غیر آکادمیک به نظر برسد. عدم تمایل به اداواطوار باعث می‌شود آنها به‌عنوان کسی به نظر برسند که آکادمیک نیستند. از سوی دیگر عامل فرودستی و احترام در فضای دانشگاه وجود دارد بدین معنی که تهران برای دانشجویان غیرفارس تجربه فرودستی و فرادستی است. 

ایزدی جیران گفت: اغلب گفته شده تهران و تهرانیان فراتر از دیگران هستند و تسلط به زبان فارسی برای آنها گویی احترام به ارمغان آورده است. دانشجوی غیر فارس نمی‌تواند مثل یک دانشجوی فارس پررو باشد. این در حالی است که دانشجوی غیر فارس کم رو هستند و امکان چانه‌زنی با اساتید را ندارند. از سوی دیگر در دانشگاه ائتلاف متملقان و استاد شکل می‌گیرد؛ یعنی کلاس در این حالت تقسیم به ارادتمندان استاد و نمایش و برجسته‌کردن آن می‌شود. کسانی که می‌توانند دست به تحسین مکرر بزند باسواد کلاس جلوه داده می‌شود و دیگران تبدیل به بی‌سوادها یا کم‌سوادهای کلاس می‌شدند. 
این محقق با اشاره به تحقیر اقوام در دانشگاه بیان کرد: فرهیختگی و دانش به قومیت فارس اختصاص می‌گیرد و کلیشه‌های قومیتی در کلاس‌های درس توسط اساتید و دانشجویان تکرار می‌شود و همواره گفته می‌شود ترکی؟ لری؟ به همین دلیل برخی از دانشجویان غیر فارس تلاش می‌کنند قومیت خود را انکار کنند  لهجه و سبک زندگی و پوششان را فراموش کنند.

این مدرس دانشگاه به اتحاد جمعی دانشجویان فارس اشاره کرد و گفت: آشنایی تهران برای فارس زبانان باعث می‌شود دانشگاه را خانه خود بدانند و شبکه‌سازی کنند؛ اما دانشجویان غیر فارس از پیوندها دور می‌مانند. اغلب دانشجویان شهرستانی نمی‌توانند برای خودشان حلقه‌ای ایجاد کنند و منزوی می‌مانند. 

او افزود: سیاست‌گذاری نابرابر باعث شده تهران و استان‌های فارس‌نشین بیشترین بودجه داشته باشند در حالیه دانشجویان غیر فارس بدون دوپینگ به دانشگاه می‌رسند؛ اما طبقه و قومیتشان آنها را از اذیت می‌کند. 

دکتر ایزدی جیران درباره دانشجو به‌مثابه ابزار جنگ برای استادان هم بیان کرد: آتش جنگی روشن می‌شود که دانشجو ابزار جنگ بین اساتید است. دانشجویان بین دو استاد اجراکننده دستورات اساتید هستند و تلاش می‌کنند دانشجو را تسخیر کنند. این دانشجویان در جوی از اضطراب می‌زیند؛ چون دانشگاه یک فضای اجتماعی جنگی است و محاسبات دانشجویان باید به‌گونه‌ای باشد که کمتر صدمه ببینند.

این محقق در پایان به نژادگرایی فرهنگی مبتنی بر اساتید جوان اشاره کرد و گفت: اساتید جوان در ماه‌های اول یا باید در حلقه‌های قدرت قدیمی باقی بمانند یا وارد حلقه‌های جدید شوند. دانشگاه تحت‌تأثیر اساتید قدیمی نژاد گرا با سنت‌های قدیمی نگران به‌دست‌آوردن این فضا توسط اساتید جوان با میل به علم به‌روز و مدرن است و این هم فشار دیگری برای دانشجویان به همراه دارد.



 
پنل چهارم

چهارمین پنل از همایش راهبردمحور مسائل اجتماعی زندگی دانشگاهی با سخنرانی دکتر محمدرضا کلاهی، دکتر حامد طاهری‌کیا، دکتر صدرا خسروی، دکتر فرشید یزدانی، دکتر ندا ملکی و دکتر لیلا فلاحتی  با عنوان «مناسبات دانشگاهی و نقش آن در تداوم مسائل اجتماعی»‌ برگزار شد.

 
دکتر محمدرضا کلاهی در ابتدای این پنل طی سخنانی بیان کرد: زیست‌جهان دانشجویی را می‌توان به چند بخش تقسیم کرد؛ یک بخش آن چیزی است که من اسمش را زیست‌جهان برنامه می‌گذارم و دیگری زیست‌جهان زندگی خصوصی که سر دوم این طیف است. اما جایی این وسط وجود دارد که زیست‌جهان فوق‌برنامه است.

او ادامه داد: زیست‌جهان فوق‌برنامه امکان سوژگی و عاملیت را برای دانشجو فراهم می‌کند و آنجا جایی است که محصول سوژگی و فعالیت دانشجو است و تعین عاملیت دانشجو به منطقه سومی شکل می‌دهد که منطق فوق‌برنامه است.
او با بیان اینکه زیست‌جهان برنامه همان کلاس درس و نظام آموزش رسمی کشور است عنوان کرد: در اینجا دانشجو ابژه است. خارج از این در زیست‌جهان برنامه آنجا که جای برنامه‌ریزی و مدیریت است امکان‌هایی وجود دارد که آنجاها دانشجو می‌تواند برنامه‌ریزی نشده و آزادی عمل داشته باشد. اما آنجا با اینکه ساحت بیشترین آزادی عمل است آنجا هم نمی‌تواند موجب بروز عاملیت دانشجو باشد. 

او افزود: در منطقه سوم یعنی جایی که موقعیت زندگی شخصی نیست و خارج از سازوکار برنامه‌ریزی قرار می‌گیرد آنجاست که دانشجو فعالیت‌های فوق‌برنامه انجام می‌دهد. اینجا جایی است که دانشجو عاملیت دارد. همین نقطه است که محل نزاع بین اولویت‌های شخصی دانشجو و اولویت‌های رسمی نهاد برنامه‌ریزی است. بروکراسی دوست ندارد این منطقه وجود داشته باشد و خارج از زیست شخصی دانشجو جایی برنامه‌ریزی نشده باقی بماند و به همین دلیل مدام برای ساحت فوق‌برنامه می‌خواهد برنامه‌ریزی کند. از منظر ساحت برنامه‌ریزی، موقعیت فوق‌برنامه برای تربیت اوست. 

او ادامه داد: عرصه عمومی عرصه جدال زندگی شهروندان با نظم دولتی است و آنجا امکان چانه‌زنی است و در آنجا نظم دولتی می‌خواهد برای بروکراسی برنامه‌ریزی کند  در حالیه عاملیت شهروند جایی است که اتفاقاً در جایی که برایش برنامه‌ریزی می‌کند اعتراض نکند! چون قاعده بعدی این است که به چه باید اعتراض کنید! پس ساحت عمومی ساحت عاملیت است و اساساً ساحت برنامه‌ریزی هم باید منطقش به منطق فوق‌برنامه تبدیل شود؛ یعنی عاملیت دانشجو باید به ساحت برنامه‌ریزی تسری یابد و نه برعکس.

دکتر کلاهی در پایان گفت:  مخاطب من در این سخنرانی جهان برنامه نیست؛ چون این به معنی توصیه بیشتر برای برنامه‌ریزی است و لذا حرفی این وسط باقی نمی‌ماند؛ اما توصیه من به دانشجو این است که زیر بار برنامه‌ریزی نرو و خودت برنامه‌ریز باشد. در این صورت انسان‌ها‌ی خلاق برای حل وضع موجود ساخته می‌شود.


 
دکتر حامد طاهری کیا نیز در بخش دیگری از این نشست طی سخنانی گفت: بحث من درباره زندگی دانشگاهی نیست؛ بلکه درباره زندگی دانشگاه است. بحث من حاصل یک پروژه است که در جریان است و ایده‌هایش را اینجا بیان می‌کنم. 

او با اشاره به زندگی دانشگاه در عصر مدرن غربی گفت: در عصر ۱۶ و ۱۷ ضرب‌المثلی بین مردم رایج بود که می‌گفت خدا گفته من نور و نیوتن را خلق کردم و بقیه مسائل را از نیوتن بپرسید. عصر رنسانس کاری که کرد این بود که مفهوم روشنایی را وارد ساحت عالم کرد. مفهوم نور در اینجا یک مفهوم سکولار دارد نوری که انسان به‌واسطه رویارویی با نیروهای تاریک می‌تابند و در پی کشف قوانین است. انسان به‌واسطه انواع شاخه‌ها‌ی علم طبیعی و مدرن یک فرهنگ مدرن را شکل داد که خارج از آن ما یک نظام طبیعت تاریک را داریم و این رسالت کشف و مهارت طبیعت است و یک رسالت علمی است.

او ادامه داد: این رسالت علمی در دانشگاه و آزمایشگاه‌ها‌ی علمی تعریف می‌شود؛ چون شکل‌گیری جامعه مدرن یک سوژه حقوقی است که مبتنی بر قانون عمل می‌کند  و دارای عقلانیت حتمی می‌شود. من از نوع دیگری از عقلانیت نام بردم که آن عقلانیت آستانه است و در مراکز علمی شکل می‌گیرد و شما می‌توانید فرضیه‌های مختلفی را امتحان کنید. این عقلانیت مشروع و کنترل شده و توسط افراد متخصص است.

دکتر طاهری کیا در ادامه با بیان اینکه زندگی در دانشگاه غربی با اجتماع درهم‌تنیده شده است افزود: اما در ایران ایده من شاید کمی مناقشه‌برانگیز باشد  و آن این است که ما از سال ۱۳۵۷ که انقلاب کردیم از دوره سنتی خارج شدیم. حالا چرا دوگانه سنت و مدرنیته مطرح شده جای بحث دیگری است؛ اما سنت بعد از انقلاب و برنامه شدن دین وارد دوره جدید شده است. ما وقتی وارد بحث تشکیل امت اسلامی می‌شویم این یک برنامه برای تولید جمعیتی است که یک مؤمن معتقد است و مفهومی از انسان‌گرایی اینجا شکل می‌گیرد؛ اما این هیومنیزم یک انسان مقدس است که نقطه ضعفش بدن است و بدن در عین اینکه می‌تواند محل رستگاری باشد می‌تواند محل شرارت هم باشد. بنابراین بدن در امت اسلامی زیر یک دیسیپلین دینی مدرن قرار می‌گیرد و در اینجا قانون دستورات شکل می‌گیرد.

این مدرس دانشگاه با بیان اینکه ساخت یک امت اسلامی مدرن سازوکار مدرن دارد و جز این امکان تولید این جمعیت نیست عنوان کرد: حالا زندگی دانشگاه برای این شکل از بدن چیست؟ دانشگاهی که نشود در آن آزمون‌وخطا کرد یک معماری دارد که نخست اقامتگاه است؛ یعنی اساتید در آن می‌توانند اقامت کنند و خط سیر تولید محتوای مشخصی داشته باشد. از جای دیگر دانشگاه تبدیل به ترمینال می‌شود بدین معنی که دانشجو به تهران می‌آید که خوابگاهی شود و از خانواده دور شده و وارد زندگی مجردی شود. حالت سوم معماری فرودگاه است؛ یعنی مثلاً در امیرکبیر همه به دنبال گرفتن توصیه‌نامه برای مهاجرت‌اند پس دانشگاه در اینجا به معنای محل آزمایش‌وخطا نیست. طاهری کیا تأکید کرد: در مدرنیته هیئتی و امتی دانشگاه محصور در معماری است.



 
دکتر صدرا خسروی، عضو هیئت‌علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در این نشست با موضوع «زیست دانشجویی در آموزش آنلاین» به سخنرانی پرداخت و گفت: در ایران، اغلب وقتی از کلمه مسائل استفاده شده، عمدتاً رویکرد این بوده که مشکلی وجود دارد که باید حل شود و عمدتاً مسائل هم به آسیب‌ها فروکاسته شده است؛ اما معتقدم منظور از مسئله، امری قابل تفکر و اندیشه است. حدود آذر یا آبان سال ۱۳۹۸ تیمی در سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران، منشوری با عنوان منشور زیست دانشجویی تدوین کردند و گفتند در ایران و شهر تهران، این زیست دانشجویی چه دلالت‌هایی دارد. سپس وارد دوران کرونا شدیم و کلاس‌های آنلاین شروع شد. در آن منشور از زیست دانشجویی با زیرفرآیند‌هایی نام برده شده بود که یکی از آنها متشکل شدن، یعنی درگیر تشکل‌های دانشجویی شدن است. در اینجا افرادی که درگیر فعالیت‌های فوق‌برنامه نمی‌شوند انگار زیست دانشجویی ندارند. مورد دیگر حرفه‌ای شدن است بدین معنی که یاد بگیرید در آینده شغلی‌تان به چه مواردی نیاز دارید.

او ادامه داد: در آن سند که فقط یک نمایه از یک گفتمان است از برخی موارد با عنوان سوء استفاده از فرصت دانشجویی نام برده شده است. معتقدم تک‌محورنگری به زندگی دانشجویی، ناشی از این است که معتقد به ساختاری هستیم که باید در درون آن قرار گرفته و نقش‌هایی که برای ما وجود دارد را اجرایی کنیم و این ساختار دائماً تکرار می‌شود.

او افزود: ما انگار یک دانشجوی نمونه و برتر داریم و همه مسائل دانشگاهی ثابت هستند؛ بنابراین سیاست‌هایی واحد برای همه آنها ابلاغ می‌کنیم. معتقدم کتاب «درباره فردیت و فرم‌های اجتماعی» اثر جرج زیمل، کمک خوبی به ما می‌کند تا نقش و جایگاه دانشگاه در ایران را بهتر درک کنیم. آنگونه که زیمل می‌‌گوید به نسبت آنچه پدیده‌های اجتماعی پیچیده شده‌اند سازمان اجتماعی پیچیده نشده است؛ بنابراین گوناگونی را نپذیرفته‌ایم و به همین دلیل است که زیمل می‌گوید زندگی متأخر، زندگی بدون فرم و شکل است. بارها وقتی از حل نشدن مسائل اجتماعی دانشجویان صحبت می‌کنیم از سلطه‌ حرف می‌زنیم؛ اما زیمل می‌‌گوید سلطه این نیست که دانشجو را به کنشی مجبور کنید؛ بلکه همین که به وی بگویید از ترم بعد امکان یادگیری فلان متون را ندارید این هم نوعی ابراز سلطه است.

دکتر خسروی بیان کرد: ظاهراً آنچه اسمش منشور زیست دانشجویی بوده و برای آموزش حضوری بوده، به آموزش غیرحضوری هم تسری پیدا کرده است. زیمل می‌گوید حداقل حق آزادی در وضعیت مدرن این است که شما بی‌اعتماد و بی‌اعتنا باشید؛ اما ما دانشجویی که در فعالیت‌های فرهنگی فعال نیست را نادانشجو معرفی کرده‌ایم و بعضاً برای وی آزادی قائل نبوده‌ایم.


 
دکتر فرشید یزدانی، کارشناس سیاست‌گذاری اجتماعی هم با اشاره به موضوع سخنرانی خود با عنوان «دانشگاه مسیر خروج از نابالغی فکری» عنوان کرد: برای دانشگاه چند خصوصیت می‌‌توان ذکر کرد که یکی تولید دانش و مراقبت از سپهر دانش و دیگری مراقبت از جامعه، پذیرش نظرات گوناگون افراد، باز کردن فضای گفت‌وگوی اجتماعی مبنی بر دانش و فرهیختگی است. کارل یاسپرس هم می‌گوید دانشگاه باید محل تضارب آرا باشد و حتی دیدگاه‌های مخالف را جذب خود کند و نقد شدن را بپذیرد. وی می‌گوید آنجایی خطرناک است که یک دیدگاه بخواهد خود را به دیگران تحمیل کند.

او با بیان اینکه جست‌وجوی حقیقت وظیفه دیگر دانشگاه است افزود: دانشگاه باید نگهبان حقیقت باشد و در این صورت می‌تواند به ایده دانشگاه و حقیقت و زیبایی نزدیک‌تر شود وگرنه طبیعی است که دانشگاه از پیشرفت عقب می‌ماند. یک دلیل استقلال دانشگاه از نهاد قدرت نیز همین مسئله است که بتواند مستقل باشد و دولت را نقد کند.

یزدانی با تأکید بر اینکه جامعه برای اندیشیدن و جلو رفتن به نهادی به نام دانشگاه نیاز دارد؛ بنابراین دیالکتیک دانشگاه و دولت، امری است که باید بحث زیادی در مورد آن صورت گیرد افزود: از سوی دیگر موفقیت یک دانشگاه الزاماتی دارد. اولین مورد این است که دانشگاه باید خودآئین باشد و دستورپذیر نباشد. آزادی آکادمیک، مبنای بحث و بررسی درباره وظایف یک دانشگاه است؛ چون تنها در این صورت است که یک دانشگاه می‌تواند به مأموریت و وظایف خود به خوبی عمل کند.

او در پایان گفت: آزادی آکادمیک باعث مسئولیت‌پذیری شخصی برای استاد و دانشجو هم می‌شود؛ چون این مسیری است که خودشان انتخاب کرده‌اند. نکته دیگر اینکه در دانشگاه هیچ اقتداری، به غیر از اقتدار حقیقت، محترم نیست. آزاد زیستن، یکی دیگر از الزامات موفقیت ایده دانشگاه است؛ اما واقعیت این است که ما در بسیاری از موارد چنین خصوصیاتی را در دانشگاه‌های خودمان مشاهده نمی‌کنیم.



 
دکتر لیلا فلاحتی هم در بخش دیگری از این نشست با اشاره به موضوع رهبری زنان در آموزش عالی گفت: موضوع افزایش دسترسی زنان به آموزش عالی از ۱۹۷۰ در جهان آغاز شد و رو به افزایش است و با وجود تلاش برای برابری اما همچنان در مدیریت و رهبری زنان در آموزش عالی همچنان شکاف جنسیتی دیده می‌شود.

او ادامه داد: آمارها نشان می‌دهد زنان تنها ۱۷ درصد از کرسی‌های رهبری را در دانشگاه بر عهده دارند. از سوی دیگر ما شاهد رشد حضور زنان در آموزش عالی از دهه ۷۰ هستیم؛ اما همچنان نابرابری‌های پایدار داریم که مناصب مدیریتی از این جمله است.

به گفته فلاحتی، از ۲۵۶۹ مؤسسه آموزش عالی پنج رئیس زن دانشگاه داریم. مطالعه من چون مرور ادبیات این حوزه در ایران را مدنظر داشته، از این منظر خاص است و حتی این داده‌ها به‌صورت سیستماتیک در مؤسسه آموزشی جمع‌آوری نمی‌شود.

او با اشاره به آمار پژوهش خود بیان کرد: از مجموع دانشگاه‌های کل کشور اطلاعاتم مربوط به ۱۲۲۶ مدیر زن در وزارت علوم و بهداشت بود. این آمار نشان می‌داد در وزارت علوم ۳۵۵ مدیر زن و مابقی مدیران زن برای وزارت بهداشت هستند.

دکتر فلاحتی درباره  سقف شیشه‌ای که مانع از حضور زنان در پست‌های مدیریتی می‌شود گفت: این سقف شامل  دو لایه است؛ لایه نخست مراتب علمی و دومی موقعیت‌های مدیریتی است. ۴۸ درصد از مدیران زن استادیار و  ۲۲ درصد دانشیار هستند. همچنین در سمت مربی ۹ و نیم درصد است.

او ادامه داد: تنها ۱۵ درصد از زنان در مرتبه بالاتر از دانشیاری هستند. این موضوع باعث می‌شود زنان نتوانند در پست‌های مدیریتی حضور داشته باشند. از سوی دیگر زنان وقتی وارد پست می‌شوند اکثرا در پست مدیر گروه یا معاون دانشکده قرار می‌گیرند به عبارتی انسداد در درون دانشکده‌هاست. زنان با دانشیاری مدیر گروه می‌گیرند و در نهایت معاون دانشکده می‌شوند و دیگر ترقی نمی‌کنند.

این مدرس دانشگاه تأکید کرد: همواره بیان می‌شود که آموزش عالی زنانه شده؛ اما آمار نشان می‌دهد این سیستم علاقه‌ای به جذب و کسب زنان به پست‌های مدیریتی ندارد. آمارها نشان می‌دهد با اینکه تحصیلات عالیه زنان زیاد شده؛ اما عملاً شکاف‌های جنسیتی زیاد است و  این تحول افزایش سطح تحصیلات زنان از نظر کیفی تأثیر زیادی نداشته است؛ چون همچنان بالای ۸۰ درصد مدیران میانی مرد هستند.

او ادامه داد: در ۲۰۰۶ چهار درصد نماینده‌های پارلمان زن بودند و ۹۴ درصد از این ساختارها همچنان مردانه است. حتی زنانی که در موقعیت مدیریت در دانشگاه قرار می‌گیرند هنجارهای رفتاری‌شان باید مردانه باشد تا به رسمیت شناخته شوند. برخی از مردان دانشگاهی حتی اگر استادیار باشند ممکن است معاون و رئیس شوند؛ اما برای زنان شاخص‌ها دقیق چک می‌شود.

دکتر فلاحتی با بیان اینکه حضور زنان در شبکه‌های علمی و ساختارهای علمی در ایران چالش‌برانگیز است؛ چون این شبکه‌ها مردانه است و منابع در میان خودشان مبادله می‌شود عنوان کرد: سهم زنان در بازار کار هم نسبت به مردان کمتر است و هیچ‌گاه بالاتر از ۲۰ درصد نرفته و بازار بهانه‌های چون تخصص، توانمندی علمی و ...  برای استفاده از توانمندی‌های زنان دارد و این باعث انزوای بیشتر زنان در آموزش عالی شده است.


 
دکتر ندا ملکی  نیز در بخش دیگری از این مراسم طی سخنانی با اشاره به مفهوم سلامت روان گفت:  سلامت روان حالتی از رفاه است که در آن فرد به توانایی‌های خود پی می‌برد، می‌تواند با استرس‌های عادی زندگی کنار بیاید، می‌تواند به نحو مؤثری کار کند و می‌تواند به جامعه خود کمک کند. به عبارتی دیگر سلامت روان شامل آسایش ذهنی، احساس خودتوانمندی، خود مختاری، کفایت، درک همبستگی بین فردی (نسلی) و شناخت توانایی خود در محقق ساختن ظرفیت‌های عقلی و هیجانی خویش است.

او ادامه داد: سازمان بهداشت جهانی همچنین تأکید دارد که مفهوم سلامت روان بیش از فقدان اختلالات یا ناتوانی‌های روانی است. اوج سلامت روان نه‌تنها در مورد اجتناب از شرایط ناتوان‌کننده بلکه مراقبت از سلامت و شادی مداوم است.

او افزود: برخورداری از سلامت روان برای ما به‌عنوان انسان – موجودی متفکر و اجتماعی- در تعامل با دیگران، لذت بردن از زندگی و احساس رضایت، امری ضروری است. بر همین اساس است که ارتقای سلامت روان و بهداشت یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های حیاتی افراد و جوامع در سراسر جهان است.

دکتر ملکی گفت: راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی که استانداردهایی برای طبقه‌بندی انواع بیماری‌های روانی ارائه می‌کند، اعتیاد به اینترنت را در مجموعه اختلال کنترل تکانه که به‌گونه‌ای دیگر مشخص نشده است، معرفی کرده است. اعتیاد به مواد یا هر فعالیت دیگری از جمله اعتیاد به اینترنت عمیقاً می‌تواند کارایی عملکرد، سلامت روان و شادکامی افراد را تحت تأثیر قرار دهد.

او با بیان اینکه جامعه ایران طی سه دهه گذشته تغییرات بسیار معناداری را پشت سر گذاشته است که بخشی از این تغییرات سریع و پیچیده، حاصل دسترسی به اینترنت و حضور در فضای مجازی است عنوان کرد: افزایش استفاده از اینترنت و فضای مجازی در برخی مواقع می‌تواند سبب افزایش ارتباطات اجتماعی و روابط بین فردی شود، اما وابستگی به این فضاها اثرات منفی بسیاری بر سالمت روان ما برجای می‌گذارد.
به گفته این محقق، بررسی نتایج جدید محققان نشان می‌دهد سلامت روان نسل جدید که روزانه سه ساعت از وقت خود را در شبکه‌های اجتماعی سپری می‌کنند در معرض خطر جدی قرار دارد. براین‌اساس افرادی که ساعات زیادی از وقت خود را در تیک تاک، اینستاگرام، تویئتر و ... سپری می‌کنند بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به افسردگی، اضطراب و انزواطلبی هستند. این گروه از افراد رفتارهای ضد اجتماعی بیشتری از خود بروز می‌دهند و نسبت به باقی هم سن و سالانشان خشن‌تر و پرخاشگرتر هستند.
او با اشاره به مفهوم تغییر نسلی و تفاوت نسل‌ها با یکدیگر بیان کرد: نسل z دنیای کاملاً متفاوتی نسبت به نسل پیشین خود دارند. این نسل با یک گوشی هوشمند یا تبلت در آغوش، در دنیای امروزی متولدشده‌اند. به هم این دلیل اینترنت به بخش جداناپذیری از زندگی و تحصیل آنها تبدیل شده است. این نسل از سال ۱۹۹۵ تا سال ۲۰۱۰ به دنیا آمده‌اند. نسل z زمانی به دنیا آمده‌اند که جهان با بحران‌های متفاوتی ازجمله کم‌آبی، مشکلات اقتصادی، فقر، جنگ و ... مواجه بود. به همین دلیل این نسل همواره در یافتن شغل با چالش‌های فراوانی روبرو بوده‌اند. البته گفتنی است که نسل بعدی z یعنی نسل آلفا نیز قطعاً از آنها در یافتن شغل با دردسرهای بیشتری مواجه خواهند بود.
او با طرح این سؤال که دانشجویان نسل z در ایران چه ویژگی‌هایی دارند؟ گفت: فضای دییجیتال به سبک زندگی دانشجویان نسلz تأثیرات مثبت و منفی زیادی گذاشته است. 
دکتر ملکی در پایان راهکارهای سلامت روان دانشجویان نسل Z را پیشنهاد کرد و گفت: ایجاد بستر/ مسیر برای احساس نزدیکی بیشتر، پذیرش، اعتماد و سپس تاثیرگذاری؛ ایجاد موقعیت‌های چالش انگیز فردی و گروهی؛ بهره‌مندی از روش‌های متنوع و نوین ارتباط مؤثر؛ بهره‌مندی از روش‌های متنوع آموزشی و چندرسانه‌ای از جمله، فیلم، انیمیشن، موسیقی، پادکست و ...؛ هم راستا و هم داستان شدن با دانشجویان در برخی از موقعیت‌ها و اتفاقات؛ قرار دادن دانشجویان در یک تیم؛ قهرمان‌سازی از ایشان؛ احاطه توسط افراد خلاق و عمیق؛ فراهم کردن نیازهای شان در لحظه؛  توانمندسازی ایشان اعم از توانمندسازی مهارتی  و همچنین توانمندی‌های ارتباطی؛ مسئولیت دادن و واگذاری چند وظیفه به ایشان؛ تقویت مولفه‌های ذهن آگاهی نسبت به خود و محیط پیرامون؛ صبر و شکیبایی اساتید و گروه آموزشی؛ فهم و درک تفاوت بین نسلی توسط گروه آموزشی و اساتید؛ شناخت و سپس بهره‌مندی از قابلیت‌های مهارتی دانشجویان در بخش‌های مختلف مدیریتی و اجرائی، دانشکده و دانشگاه؛ بهره‌مندی از ظرفیت شبکه‌های اجتماعی؛ بهره‌مندی از محیط‌های شبیه‌سازی شده در فرایند آموزش؛ فراهم‌آوردن سرگرمی Entertain training و طراحی بازی‌های گروهی  از جمله این راهکارهاست.




 




CAPTCHA
دفعات مشاهده: 151 بار   |   دفعات چاپ: 38 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر